برگ برنده احمدی نژاد
داريوش همايون
پرشورترین هواداران حمله به ایران نیز از مخاطرات هراسانگیز آن آگاهاند و باکی از شمردن پیامدهایش ندارند. بدتر شدن اوضاع اقتصاد جهانی در شرایط نامساعد امروز؛ یک انفجار بزرگ دیگر در منطقهای که هیچ از آن بابت کم ندارد؛ کشانده شدن جنگ به سرزمینهای دیگر؛ بالا گرفتن تروریسم ... این فهرست را میتوان درازتر کرد و چنین فهرستهائی در جنگ همواره درازتر میشود. سیاستگزاران و فرماندهان نظامی دست در کار میدانند که جمهوری اسلامی در پاسخ و تلافی چنان حملهای از هیچ خرابکاری فروگزار نخواهد کرد و امکانات قابل ملاحظه ملتی مانند ایران را تا حد نابودی کشور هم شده به کار خواهد گرفت. سخنگویان نظامی و غیر نظامی رژیم اسلامی نیز به دلائل خود این دورنمای تیره را هرچه مبالغهآمیزتر جلوه می دهند. میکوشند با ترساندن امریکا و اسرائیل از تنگنای بحران اتمی بیرون آیند. تهدید به عملیات تروریستی در سطح جهانی، فرو ریختن باران موشک ها بر شهرهای اسرائیل، بستن تنگه هرمز و آتش زدن نفتکشها، و گشودن جبهههای تازه کارزار از عراق تا لبنان و فلسطین، همه بخشی ازاین جنگ روانی است: ما خطرناکتر از آنیم که بتوان به ما حمله کرد؛ غرب میباید این پیام را بگیرد. اما غرب بیتردید پیام را گرفته است و خطر در همین جاست. اگر جمهوری اسلامی بی سلاح اتمی می تواند این گونه ویرانگر باشد با بمب اتمی چه خواهد شد؟ اگر جلوگیری از آن امروز این اندازه پرهزینه است فردا چه اندازه پرهزینهتر خواهد بود؟ آیا بهتر نیست که هر چه زودتر دست به کار شوند و جلو برنامه تسلیحات اتمی چنین رژیمی را بگیرند؟ ترساندن دشمن بارها در تاریخ نتایج معکوس داده است به ويژه اگر طرف ضعیفتر بترساند. استراتژی رژیم در بحران اتمی ــ سردواندن دیگران و دنبال کردن بیامان برنامه تسلیحاتی ــ به پایان خود میرسد. چندان بیش از اینها نمیتوان سردواند و به گفته مقام ایرانی در کنفرانس ژنو، مانند بافتن فرش "میلیمتر میلیمتر" حرکت کرد. استراتراتژی ترساندن نیز میتواند بجای جلو گرفتن، انگیزه شتاب دادن بشود. زمان آن است که به سرتاسر مسئله نگاه متفاوتی بیندازند. جمهوری اسلامی به دلائل ایدئولوژیک و بیربط به منافع ملی ایران، از اسرائیل که دوست سنتی ما بوده دشمنی ساخته است که بایست از روزگار محو شود و با امریکائی درافتاده است که تا نیمه دهه هشتاد آماده هر کمکی به ایران بود و آرزوئی گرامیتر از برقراری بهترین روابط با رژیم انقلابی نداشت. برای دفاع از خود در برابر دشمنیهای خودساخته و بیپایه وارد مسابقهای با زمان شده است که باخت آن مصیبتبار خواهد بود و برد آن هیچ مسلم نیست. خود را درگیر با یک ابرقدرت جهانی و یک ابرقدرت منطقهای کرده است و پشتگرمیاش به عربهائی است که مانند سوریه یا حماس با همه گشادهدستی رژیم اسلامی انگشتی هم برای ایران بلند نمیکنند و حتی از دفاع خویش برنمیآیند؛ یا به روسیه و چین است که زالو وار بر پیکر ایران چسبیدهاند و هر چه بخواهند با حکومت به اصطلاح ناوابسته آن میکنند. موقعیتی است سراسر ناپسند که هیچ گوشهای از آن تحمیل نشده است. همه را به دست خود، "با نفس خود به مراد هوای خویش" کردهاند.
* * *
اکنون با وارد شدن امریکائیان از در دیپلماسی، فرصتی حتی برای منتظران و ماموران ظهور پیدا شده است که لحظهای از چاه خرافات بیرون آیند، به ابرهای تیرهای که گرد آسمان ایران را میگیرد بنگرند و به سود شخصی خود بیندیشند. چنانکه دوست صاحبنظری خاطرنشان میکرد رئیس جمهوری تاسفآور اسلامی، سال آینده با انتخاباتی روبروست که نامه سیاه سه سال گذشتهاش جای خوشبینی در آن نمیگذارد. او همه چیز را بهم ریخته، مردم را به جان آورده و لایههای اجتماعی نیرومندی را رنجانده است. در برابر اقتصاد از همپاشیده و دستگاه اداری از همگسیخته بجا مانده از زیر پا نهادن همه ضابطهها، او تنها یک برگ برنده خواهد داشت که نه به مردم، به انتخابکنندگانش، عرضه دارد. اگر او بتواند مذاکرات با گروه ۱+۵ را به جای رضایتبخشی برساند برگ برندهای در دست خواهد داشت ــ تنها برگ برنده در یک دوره ریاست فاجعهبار. آنچه از او شنیده و گفته شده است به همین میرسد که او خود را تنها مرجع برای چنان مذاکراتی میشمرد. مشکل در این خواهد بود که رضایتبخش را چگونه تعریف کنند. رئیس جمهوری جمکرانی این را میداند و دور است که بگذارد فرصت مذاکره از دست برود. مشکل در آنجا خواهد بود که او از امریکائیان امتیازات یکسویه، اگر نه تسلیم، انتظار داشته باشد. او خود را در موضع قدرت میشمرد: امریکا درگیر عراق و افغانستان است و به گفته رئیس ستاد مشترک آن هیچ تمایلی به یک جبهه جنگ تازه ندارد. اقتصاد جهانی زیر سنگینی نفت بشگهای ۱۴۰ دلار خم شده است و نفت تا ۵۰۰ دلار را تاب نخواهد آورد. بوش در پایان راه است و قدرت دست زدن به ماجرای خطرناکی چون جنگ با ایران را نخواهد داشت. اسرائیل از سه سو زیر تهدید باران موشکهاست و دنیا از سرازیر شدن امواج تروریستهای رژيم اسلامی به خود خواهد لرزید. در این محاسبات درجات گوناگونی از حقیقت هست ولی همه کشورهائی که با پای خود به مغاک جنگ و شکست افتادند جهان را همین گونه یک سویه و از دریچه آرزوپروری wishful thinking و استدلالهای توجیه کننده دیدند. موقعیت امریکا در عراق بهبود یافته است و هیچ معلوم نیست عراقیان، چنانکه فلسطینیان و لبنانیها، خود را بلاگردان رژیم اسلامی کنند. اسرائیل از دو سو زیر تهدید است ولی حزبالله و حماس کمتر از جمهوری اسلامی درباره توانائی نظامی و قدرت تلافیجوئی آن دچار اشتباه هستند. سوریه بازپس گرفتن گولان را به جنگیدن برای رژیم آخوندها نخواهد فروخت. بسته شدن تنگه هرمز پیش از اقتصاد چهانی کمر کشوری را خواهد شکست که چهل در صد بنزینش را وارد میکند و هر نفسی که میکشد به درامد نفتی بند است. از همه اینها مهمتر قدرت آتش دست نخورده و آزاد هوائی-دریائی امریکا در خلیج فارس و مدیترانه است ــ که در دو جنگ خلیج فارس نشان داد چه میتواند با مغزهای خیالاندیش بکند. انتظار اینکه امریکائیان یک دسته گل پیروزی تقدیم احمدی نژاد کنند تا انتخابات آیندهاش را ببرد بیهوده است. پس از پنج سال فرستادن پیامهای متناقض و بازی با کلمات و آمادگی برای مذاکره پشت مذاکره و بدعهدی رژیم اسلامی، حکومت بوش در این شامگاه یاسآور خود هیچ شکیبائی برای شگردهای کهنه ندارد. امریکائیان آماده گفتگو و داد و ستد جدی شدهاند و کار از رندی و زرنگی کوتاهبینانه معمول بسیاری هممیهنان ما گذشته است. فرشی که رژیم آخوندی میخواهد میلیمتر میلیمتر ببافد ممکن است به فرش بمب تبدیل شود.